دیکشنری
داستان آبیدیک
comparably
kɑmpɹəbli
فارسی
1
عمومی
::
چنانكه بتوان مانند یابرابركرد، بطورقابل مقایسه
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COMPANIONABLE
COMPANIONATE
COMPANIONSHIP
COMPANY
COMPANY IMAGE
COMPANY MAN
COMPANY MANNERS
COMPANY POTENTIAL
COMPANY PROMOTER
COMPANY SEAL
COMPANY TOWN
COMPANY VOLUNTARY ARRANGEMENTS
COMPANY'S ACTS
COMPARABILITY
COMPARABLE
COMPARABLY
COMPARAND
COMPARATIVE
COMPARATIVE ADVANTAGE
COMPARATIVE ADVERTISING
COMPARATIVE ANALYSIS
COMPARATIVE BALANCE SHEET
COMPARATIVE CASE STUDY
COMPARATIVE FINANCIAL STATEMENTS
COMPARATIVE FIT INDEX
COMPARATIVE GENOME ANALYSIS
COMPARATIVE GENOMIC HYBRIDIZATION
COMPARATIVE MAPPING
COMPARATIVE NEGLIGENCE
COMPARATIVE PHILOLOG
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید