دیکشنری
competitory
kəmpɛtɪtəɹi
فارسی
1
عمومی
::
رقابت كننده، رقابت میز
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COMPETITIVE INTELLIGENCE
COMPETITIVE MARKET
COMPETITIVE PARITY BUDGETING
COMPETITIVE POSITION
COMPETITIVE PRIORITIES
COMPETITIVE PROFILE MATRIX
COMPETITIVE SALES PROMOTION
COMPETITIVE SEPARATION
COMPETITIVE STRATEGY
COMPETITIVE TENDER
COMPETITIVE TENDERING FROM AN OPEN LIST
COMPETITIVE TENDERING FROM SELECTED LIST
COMPETITIVELY
COMPETITOR
COMPETITOR RESEARCH
COMPETITORY
COMPETITRESS
COMPIETION
COMPIEXITY
COMPILATION
COMPILE
COMPILE AND GO
COMPILE FROM
COMPILE TIME
COMPILE TIME ERROR
COMPILER
COMPILER DIRECTIVE
COMPILER GENERATOR
COMPILER LANGUAGE
COMPILER PLATFORM
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید