دیکشنری
داستان آبیدیک
compressor
kəmpɹɛsəɹ
فارسی
1
عمومی
::
متراكم كننده، ماشین فشار، منگنه، دستگاه یا ماشین فشردن هوا
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COMPRESSION RATIO
COMPRESSION SET
COMPRESSION SETTLING
COMPRESSION SHORTS
COMPRESSION SWAGE
COMPRESSION ZONE
COMPRESSIONAL
COMPRESSIONAL STRESS
COMPRESSIONAL WAVE
COMPRESSIVE
COMPRESSIVE FORCES
COMPRESSIVE STRENGTH
COMPRESSIVE STRESS
COMPRESSIVE WEIGHTING FACTOR
COMPRESSIVE STRENGTH
COMPRESSOR
COMPRESSOR MAP
COMPRISAL
COMPRISE
COMPRISED OF
COMPRISING
COMPROMISE
COMPROMISE ON
COMPROMISE STRATEGY
COMPROMISER
COMPTOMETER
COMPTROLLER
COMPULSION
COMPULSIVE
COMPULSIVE BUYING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید