دیکشنری
con cuss
kɑn kʌs
فارسی
1
عمومی
::
تكان دادن، بهیجان اوردن، بهم زدن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COMPUTER WORD
COMPUTERIZATION
COMPUTERIZE
COMPUTERIZE PHYSICIAN ORDERING ENTRY (CPOE)
COMPUTERIZED
COMPUTERIZED ACCOUNTING SYSTEM
COMPUTERIZED BUYING
COMPUTING
COMPUTING CENTER
COMPUTING COMMUNITY CONSORTIUM
COMPUTING POWER
COMRADE
COMRADERY
COMRADESHIP
CON
CON CUSS
CON INTO
CON OUT OF
CON SIDERING THAT
CONATION
CONATIVE LOYALTY
CONATUS
CONCATENATE
CONCATENATION
CONCAVE
CONCAVITY
CONCAVO CONCAVE
CONCAVO CONVEX
CONCEAL
CONCEAL FROM
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید