دیکشنری
داستان آبیدیک
congeal
kənd͡ʒil
فارسی
1
عمومی
::
ماسیدن، بستن، سفت كردن، منجمد شدن، یخ بستن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CONFRONT WITH
CONFRONTATION
CONFRONTATION STRATEGY
CONFUSE
CONFUSE ABOUT
CONFUSE WITH
CONFUSED
CONFUSEDLY
CONFUSING
CONFUSION
CONFUSION MATRIX
CONFUSION OF TONGUER
CONFUTATION
CONFUTE
CONGE
CONGEAL
CONGEALABLE
CONGEALMENT
CONGELATION
CONGENER
CONGENERIC
CONGENEROUS
CONGENIAL
CONGENIALITY
CONGENITAL
CONGENITAL ADRENAL HYPERPLASIA
CONGENITAL DEAFNESS
CONGENITAL DISORDER
CONGENITAL HEARING LOSS
CONGENITAL HEART DISEASE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید