countenance


فارسی

1 عمومی:: تشویق‌ كردن‌، سیما، پشتیبانی‌ كردن‌، قیافه‌، رخ‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تشویق، تأیید، پشتیبانی، حمایت، تصدیق

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun appearance: She had the countenance of a queen.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code