دیکشنری
county town
ka͡ʊnti ta͡ʊn
فارسی
1
عمومی
::
حاكم نشین استان )درانگلیس(
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COUNTRY MILE
COUNTRY OF MANUFACTURE
COUNTRY OF ORIGIN
COUNTRY PARTY
COUNTRY RISK ANALYSIS
COUNTRY SEAT
COUNTRY SIDE
COUNTRYFIED
COUNTRYMAN
COUNTRYSIDE
COUNTRYWOMAN
COUNTY
COUNTY BOROUH
COUNTY SADDLERY
COUNTY SEAT
COUNTY TOWN
COUP
COUP DE GRACE
COUP DE MAIN
COUP DE THEATRE
COUP DETAT
COUP D'ETAT
COUP LEADERS
COUPE
COUPLE
COUPLE INTERVENTION
COUPLE OF
COUPLE POSITIONING SYSTEM
COUPLE RELATIONSHIP
COUPLE THERAPY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید