دیکشنری
داستان آبیدیک
cowhand
ka͡ʊhænd
فارسی
1
عمومی
::
(cowboy) گاوچران
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COW SOAPWORT
COWAGE
COWARD
COWARDICE
COWARDINESS
COWARDLY
COWBANE
COWBIRD
COWBOY
COWER
COWER DOWN
COWER FROM
COWFISH
COWGIRL
COWHAGE
COWHAND
COWHERD
COWHIDE
COWISH
COWL
COWLED
COWLING FLAP
COWLSTAFF
COWMAN
COWORK
COWORKING AGREEMENT
COWORKING BUSINESS
COWORKING COMPANY
COWORKING SPACE
COWPEA
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید