دیکشنری
cumber
kʌmbəɹ
فارسی
1
عمومی
::
مزاحم شدن، غیر قابل استفاده، چیز وحشتناك، خراب شدن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CULTURE IN THE CODE
CULTURE OF BEES
CULTURE OF DISCIPLINE
CULTURE OF INQUIRY
CULTURE SHOCK
CULTURE SPECIFIC ITEMS
CULTURE VULTURE
CULTURED
CULTURETTE TUBE
CULTURIST
CULVERIN
CULVERT
CUM
CUM DIVIDEND
CUM GRANO
CUMBER
CUMBERSOME
CUMBROUS
CUMIN
CUMLAUDE
CUMMERBUND
CUMMIN
CUMMIN SEED
CUMULATE
CUMULATING VOTING
CUMULATION
CUMULATIVE
CUMULATIVE ABNORMAL RETURN
CUMULATIVE ABNORMAL RETURNS
CUMULATIVE AVERAGE RESIDUAL
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید