دیکشنری
داستان آبیدیک
cuss
kʌs
فارسی
1
عمومی
::
لعنت، فحش دادن، (curse=) فحش، نفرین كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CUSHAT
CUSHILY
CUSHINGOID
CUSHION
CUSHIONY
CUSHY
CUSP
CUSP REFLECTOR
CUSPATED
CUSPED
CUSPID
CUSPIDAL
CUSPIDATE
CUSPIDATED
CUSPIDOR
CUSS
CUSS A BLUE STREAK
CUSS OUT
CUSSED
CUSTARD
CUSTODIAL
CUSTODIAL JUDGE
CUSTODIAL POSSESSION
CUSTODIAL SENTENCES
CUSTODIAN
CUSTODIER
CUSTODY
CUSTODY TRANSFER
CUSTOM
CUSTOM BUILT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید