داستان آبیدیک

dart

dɑɹt


فارسی

1 عمومی:: زوبین‌، بسرعت‌ حركت‌ كردن‌، پیكان‌، نیزه‌، تیر، حركت‌ تند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun pointed missile: He threw the dart at the target. verb sudden movement: Do not dart into the street without looking.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code