داستان آبیدیک

defective


فارسی

1 عمومی:: معیوب‌، ناتمام‌، دارای‌ كمبود، اقلام معیوب، ناقص‌، معیوب، خراب

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, prove If the goods prove defective, the customer has the right to compensation. ADV. highly, seriously, severely Her vision is seriously defective.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code