دیکشنری
داستان آبیدیک
delegatee
dɛləge͡it
فارسی
1
عمومی
::
كسیكه پرداخت بدهی شخص دیگرباوواگذارشده است
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DELAYERING
DELAYING OPERATION
DELE
DELECTABILITY
DELECTABLE
DELECTABLENESS
DELECTATE
DELECTATION
DELECTUS
DELEGACY
DELEGANT
DELEGATE
DELEGATE TO
DELEGATED LEGISLATION
DELEGATED PROOF OF STAKE
DELEGATEE
DELEGATION
DELEGATION CHAIN
DELEGATION OF AUTHORITY
DELEGATION OF POWER
DELEGATION OF RESPONSIBILITY
DELEGITIMIZE
DELETE
DELETE FROM
DELETERIOUS
DELETION
DELETION EDITING
DELETION MAPPING
DELETION MUTATION
DELF
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید