دیکشنری
depraved
dɪpɹe͡ivd
فارسی
1
عمومی
::
تباه، فاسد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DEPOSITARY
DEPOSITED
DEPOSITING
DEPOSITION
DEPOSITION CORROSION
DEPOSITION OF FILLINGS
DEPOSITION OF YARNS
DEPOSITOR
DEPOSITORY
DEPOSITORY TRUST COMPANY
DEPOSITS
DEPOSITS TO DEBT RATIO
DEPOT
DEPRAVATION
DEPRAVE
DEPRAVED
DEPRAVEMENT
DEPRAVITY
DEPRECATE
DEPRECATED
DEPRECATION
DEPRECATION OF SILVE
DEPRECATIVE
DEPRECATORY
DEPRECIABLE
DEPRECIABLE ASSETS
DEPRECIABLE COST
DEPRECIATE
DEPRECIATION
DEPRECIATION BASE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید