دیکشنری
داستان آبیدیک
dishabituate
dɪshəbɪt͡ʃue͡it
فارسی
1
عمومی
::
ترك عادت دادن، ازخوگرفتن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DISH
DISH ANTENNA
DISH CLOTH
DISH CLOUT
DISH COVER
DISH DRAINER
DISH ON
DISH OUT
DISH RAG
DISH SOAP
DISH THE DIRT
DISH TOWEL
DISH WASH
DISH WATER
DISHABILLE
DISHABITUATE
DISHALLOW
DISHALLUCINATION
DISHARMONIC
DISHARMONIOUS
DISHARMONIZE
DISHARMONY
DISHCLOTH
DISHEARTEN
DISHED
DISHERISON
DISHEVEL
DISHEVELED
DISHEVELED HAIR
DISHEVELLED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید