دیکشنری
داستان آبیدیک
distempered
dɪstɛmpəɹd
فارسی
1
عمومی
::
مختل، بهم خورده، ناخوش، اشفته
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DISTANCE FLOOR MANIFOLD
DISTANCE FROM
DISTANCE LENDS ENCHANTMENT
DISTANCE TRIATHLON
DISTANCER
DISTANCERS
DISTANT
DISTANT SITE
DISTANT VISION GLASS
DISTASTE
DISTASTEFUL
DISTASTEFULLY
DISTEMPER
DISTEMPERATE
DISTEMPERATURE
DISTEMPERED
DISTEND
DISTENDED ABDOMEN
DISTENSIBILITY
DISTENSIBLE
DISTENSION
DISTENT
DISTICH
DISTICHIASIS
DISTILL
DISTILL FROM
DISTILLATE
DISTILLATE PRODUCT
DISTILLATION
DISTILLATION COLUMN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید