داستان آبیدیک

divisive


فارسی

1 کامپیوتر و شبکه:: تقسیم کننده

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تقسیم‌ كننده‌، تفرقه‌ انداز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become | remain ADV. deeply | potentially | economically, politically, socially He believes that unemployment is socially divisive and is leading to the creation of an underclass.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code