دیکشنری
داستان آبیدیک
doting
dotɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
فرسوده، خرف، شیفته )ازروی نادانی(، زیادمایل
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DOT
DOT AND GO ONE
DOT COM BOOM
DOT MATRIX
DOT MATRIX PRINTER
DOT PRODUCT
DOT THE I'S AND CROSS THE T'S
DOT WITH
DOTAGE
DOTARD
DOTATION
DOTE
DOTE ON
DOTER
DOTH
DOTING
DOTNET CORE
DOTTED
DOTTER
DOTTEREL
DOTTLE
DOTTY
DOTTY TIE
DOUBLCD BARRCLED SHO
DOUBLE
DOUBLE A
DOUBLE ACTING
DOUBLE AS
DOUBLE BACK
DOUBLE BANKED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید