داستان آبیدیک

drastic

dɹæstɪk


فارسی

1 عمومی:: قوی‌، عنیف‌، جدی‌، موثر، شدید، كاری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. extreme: We must take drastic measures. adj. dreadful: The effects were drastic., adj. severe or radical in nature: The doctor took drastic measures to save the man.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code