دیکشنری
داستان آبیدیک
eastwards
istwəɹdz
فارسی
1
عمومی
::
بطرف مشرق، سوی خاور
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EAST, WEST, HOME'S BEST
EASTBOUND
EASTER
EASTER HOLIDAYS
EASTER LILY
EASTERLY
EASTERMOST
EASTERN
EASTERN CIVILIZATION
EASTERN HEMISPHERE
EASTERN RELATIVITY
EASTERNER
EASTERNMOST
EASTING
EASTWARD
EASTWARDS
EASTY MARKET
EASY
EASY AS A, B, C
EASY AS DUCK SOUP
EASY AS FALLING OFF A LOG
EASY AS PIE
EASY AS ROLLING OFF A LOG
EASY AS SHOOTING FISH IN A BARREL
EASY CHAIR
EASY CIRCUMSTANCES
EASY COME, EASY GO
EASY COMMODITY
EASY DOES IT
EASY GO EASY COME
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید