دیکشنری
داستان آبیدیک
electra
ɪlɛktɹə
فارسی
1
عمومی
::
(افسانه یونان) خواهراورستس(orestes)
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ELECAMPANE
ELECT
ELECT TO
ELECTION
ELECTION OF OFFICERS
ELECTIONEER
ELECTIVE
ELECTIVE AFFINITY
ELECTOR
ELECTORAL
ELECTORAL ACCOUNTABILITY
ELECTORAL COLLEGE
ELECTORAL DISINFORMATION
ELECTORAL MANAGEMENT BODY
ELECTORATE
ELECTRA
ELECTRA COMPLEX
ELECTRESS
ELECTRIC
ELECTRIC ARC
ELECTRIC CABINET
ELECTRIC CAPACITATED COVERING TOUR PROBLEM
ELECTRIC CHAIR
ELECTRIC CHARGE
ELECTRIC CIRCUIT
ELECTRIC CURRENT
ELECTRIC EEL
ELECTRIC FIELD
ELECTRIC GENERATOR
ELECTRIC LIGHT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید