دیکشنری
داستان آبیدیک
embezzle
ɛmbɛzəl
فارسی
1
عمومی
::
دستبرد زدن به، دزدیدن، اختلاس كردن، حیف و میل كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EMBEDDED DEVICES
EMBEDDED DISCRETE FRACTURE MODELING
EMBEDDED IRON CORROSION
EMBEDDED LIBERALISM
EMBEDDED SYSTEM
EMBEDDING
EMBEDED REGION (ER) TECHNIQUE
EMBEDMENT
EMBELLISH
EMBELLISH WITH
EMBELLISHMENT
EMBER
EMBER DAYS
EMBER DIVER
EMBER GOOSE
EMBEZZLE
EMBEZZLE FROM
EMBEZZLEMENT
EMBEZZLER
EMBITTER
EMBLAZE
EMBLAZON
EMBLAZON ON
EMBLAZON WITH
EMBLAZONMENT
EMBLAZONRY
EMBLEM
EMBLEMATIC
EMBLEMATICAL
EMBLEMATICALLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید