دیکشنری
داستان آبیدیک
emblematize
ɛmbləməta͡iz
فارسی
1
عمومی
::
(emblemize) بطور كنایه نشان دادن، برمز وانمود كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EMBEZZLE FROM
EMBEZZLEMENT
EMBEZZLER
EMBITTER
EMBLAZE
EMBLAZON
EMBLAZON ON
EMBLAZON WITH
EMBLAZONMENT
EMBLAZONRY
EMBLEM
EMBLEMATIC
EMBLEMATICAL
EMBLEMATICALLY
EMBLEMATIST
EMBLEMATIZE
EMBLEMENTS
EMBODIED
EMBODIED ENERGY
EMBODIMENT
EMBODIMENT OF THE PRESENT INVENTION
EMBODY
EMBODY IN
EMBOG
EMBOLDEN
EMBOLECTOMY
EMBOLIC
EMBOLISM
EMBOLISMIC
EMBOLUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید