دیکشنری
داستان آبیدیک
enfranchize
ɪnfɹænt͡ʃa͡iz
فارسی
1
عمومی
::
ازادكردن، دارای حقوق )شهری (كردن، درزبان داخل
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENFEOFFMENT
ENFETTER
ENFILADE
ENFLAME
ENFLEURAGE
ENFOLD
ENFOLD IN
ENFORCE
ENFORCE ON
ENFORCEABLE
ENFORCEMENT
ENFORCEMENT I
ENFRAME
ENFRANCHISE
ENFRANCHISEMENT
ENFRANCHIZE
ENGAGE
ENGAGE AS
ENGAGE IN
ENGAGE IN SMALL TALK
ENGAGE TO
ENGAGED
ENGAGED CLUTCH
ENGAGED IN WAR
ENGAGEMENT
ENGAGEMENT LETTER
ENGAGEMENT PARTNER
ENGAGEMENT PLANNING
ENGAGEMENT RING STYLE
ENGAGEMENT TEAM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید