entangle

entæŋgəl


فارسی

1 عمومی:: پیچیده‌كردن‌، گیرانداختن‌، گرفتاركردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb involve: They will entangle us in their problems.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code