دیکشنری
داستان آبیدیک
equipped
ɪkwɪpt
فارسی
1
عمومی
::
مجهز، اماده، اراسته
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EQUIP WITH
EQUIPAGE
EQUIPMENT
EQUIPMENT COMPATIBILITY
EQUIPMENT FAILURE
EQUIPMENT RELIABILITY
EQUIPOISE
EQUIPOLLENCE
EQUIPOLLENT
EQUIPONDERANCE
EQUIPONDERANT
EQUIPONDERATE
EQUIPOTENT
EQUIPOTENTIAL
EQUIPOTENTIAL LINE
EQUIPPED
EQUISONANCE
EQUISONANT
EQUITABLE
EQUITABLE RELIEF
EQUITABLENESS
EQUITABLY
EQUITANT
EQUITATION
EQUITES
EQUITIES
EQUITY
EQUITY ACCOUNT
EQUITY CAPITAL
EQUITY CAPITALIZATION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید