داستان آبیدیک

exuberance


فارسی

1 عمومی:: وفور، كثرت‌، فراوانی‌، بسیاری‌، فرط‌ فیض‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خوشی، شادی، سرمستی، شادمانی، سرزندگی، سرور، نشاط، شادابی، خوشحالی

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. sheer She was laughing from the sheer exuberance of the performance. | natural, youthful VERB + EXUBERANCE curb He has to learn to curb his natural exuberance.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code