دیکشنری
داستان آبیدیک
factorage
fæktəɹɪd͡ʒ
فارسی
1
عمومی
::
حق العمل )كاری(
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FACTOR IN
FACTOR INCOME METHOD
FACTOR LOADING
FACTOR MARKET
FACTOR MATRIX
FACTOR MODEL
FACTOR OF A POLYNOMIAL
FACTOR OF THE EDGE
FACTOR PATTERN
FACTOR PAYMENT
FACTOR RESOURCES
FACTOR RISK
FACTOR RISK PREMIUM
FACTOR SCORE
FACTOR STRUCTURE
FACTORAGE
FACTOR–ANALYSIS METHOD
FACTOR–ANALYTIC APPROACH
FACTORIAL
FACTORIAL COMPLEXITY
FACTORIAL DESIGN
FACTORIAL INVARIANCE
FACTORIAL VALIDITY
FACTORING
FACTORISATION
FACTORIZATION
FACTORIZATION MACHINE
FACTORIZE
FACTORS MARKET
FACTORY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید