دیکشنری
داستان آبیدیک
familiarly
fəmɪljəɹli
فارسی
1
عمومی
::
ازروی اشنایی، بطورخودمانی، گستاخانه
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FAMCICLOVIR
FAME
FAMED FOR VALOUR
FAMELESS
FAMESTER
FAMILIAL
FAMILIAL ADENOMATOUS POLYPOSIS
FAMILIAL RETARDATE
FAMILIAR
FAMILIAR WITH
FAMILIARITY
FAMILIARITY BREEDS CONTEMPT
FAMILIARIZATION
FAMILIARIZE
FAMILIARIZE WITH
FAMILIARLY
FAMILY
FAMILY AND CORRECTIONS NETWORK
FAMILY ASSESSMENT DEVICE (FAD)
FAMILY BACKGROUND
FAMILY BASED RISK FACTOR
FAMILY BRAND
FAMILY CAREGIVER BURDEN
FAMILY CAREGIVERS
FAMILY COACHING
FAMILY COMMUNICATION
FAMILY CONSTELLATION
FAMILY DAY CARE SERVICE
FAMILY DOCTOR
FAMILY ENVIRONMENT SCALE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید