دیکشنری
داستان آبیدیک
farmable
fɑɹməbəl
فارسی
1
عمومی
::
قابل كشتكاری، قابل اجاره، زراعت كردنی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FARER
FAREWELL
FARFETCHED
FARINA
FARINACEOUS
FARINHA
FARINOSE
FARKLEBERRY
FARL
FARLE
FARM
FARM HOUSE
FARM OUT
FARM UPGRADE 1
FARM YARD
FARMABLE
FARMER
FARMER GENERAL
FARMERESS
FARMERETTE
FARMERY
FARMHAND
FARMHOUSE
FARMING
FARMING COMMUNITY
FARMLAND
FARMOST
FARMSTEAD
FARMYARD
FARNESS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید