دیکشنری
داستان آبیدیک
fatling
fætlɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
پرواری، بره یا گوساله ویاحیوان پرواری
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FATIGABILITY
FATIGABLE
FATIGUABLE
FATIGUE
FATIGUE DAMAGE
FATIGUE DRESS
FATIGUE DUTY
FATIGUE FAILURE
FATIGUE LIGE
FATIGUE PARTY
FATIGUE SYMPTOM INVENTORY
FATIGUE WEAR
FATIGUELESS
FATIGUING
FATLESS
FATLING
FATNESS
FATTED CALF
FATTED OR TENED
FATTEN
FATTEN UP
FATTINESS
FATTISH
FATTY
FATTY ACID
FATTY ACID PROFILE
FATTY LIVER
FATUITY
FATUOUS
FATUOUSLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید