دیکشنری
داستان آبیدیک
fixate
fɪkse͡it
فارسی
1
عمومی
::
تثبیت كردن، متمركز كردن، محكم كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FIVE YOUR HENCE
FIVEFOLD
FIVEPENCE
FIVEPENNY
FIVER
FIVES
FIX
FIX FOR
FIX ON
FIX ONE'S WAGON
FIX OVER
FIX UP
FIX WAGON
FIX WITH
FIXABLE
FIXATE
FIXATION
FIXATION FILE
FIXATIVE
FIXED
FIXED ASSET
FIXED ASSETS
FIXED ASSETS MASTER FILE
FIXED CAPITAL
FIXED COST
FIXED COST PER UNIT
FIXED COSTS
FIXED COSTS PER UNIT
FIXED EFFECTS MODEL
FIXED EXCHANGE RATE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید