دیکشنری
داستان آبیدیک
forby
fɔɹbi
فارسی
1
عمومی
::
جز، از نزدیك، سوای، (forbye) نزدیك، از پهلوی
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORBID
FORBIDDANCE
FORBIDDEN
FORBIDDEN BAND
FORBIDDEN CHARACTER
FORBIDDEN CODE
FORBIDDEN DESIRE
FORBIDDEN FRUIT
FORBIDDEN THINGS
FORBIDDING
FORBIDDINGLY
FORBIDDINGNESS
FORBODE
FORBORE
FORBORNE
FORBY
FORBYE
FORCASTING
FORCE
FORCE COMMANDER
FORCE DOWN
FORCE DOWN THROAT
FORCE FIELD ANALYSIS
FORCE FIT
FORCE FROM
FORCE HAND
FORCE IN
FORCE MAJEURE
FORCE MAJOR
FORCE OFF
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید