دیکشنری
داستان آبیدیک
forebode
fɔɹbod
فارسی
1
عمومی
::
(forbode=) پیش گویی كردن، تفال بد زدن، قبلا بدل
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FORDONE
FORE
FORE AND AFT
FORE AND AFT CAP
FORE AND AFTER
FORE AND AFTRING
FORE ARM
FORE BRAIN
FORE CABIN
FORE QUARTER CUTS
FOREARC
FOREARC BASIN
FOREARM
FOREBEAR
FOREBEDEMENT
FOREBODE
FOREBODING
FOREBY
FORECAST
FORECASTING
FORECASTING MODELS
FORECASTLE
FORECASTS
FORECITED
FORECLOSE
FORECLOSE ON
FORECLOSURE
FORECOURT
FOREDECK
FOREDKNOWLEGE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید