دیکشنری
داستان آبیدیک
foreignness
fɔɹɪnəs
فارسی
1
عمومی
::
بیگانگی، ناسازگاری، بی مناسبی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FOREIGN RETURN
FOREIGN SALE
FOREIGN SUBJECTS
FOREIGN SUBSIDIARIES
FOREIGN TERRORIST ASSET TRACKING CENTRE
FOREIGN TERRORIST ORGANIZATION
FOREIGN TIRE SALES
FOREIGN TRADE
FOREIGN TRADE ZONES
FOREIGN TRANSACTIONS
FOREIGN CURRENCY DRAIN
FOREIGNER
FOREIGNISM
FOREIGNIZE
FOREIGNLEGION
FOREIGNNESS
FOREING CURRENCY
FOREJUDGE
FOREKNOW
FOREKNOWLEDGE
FORELADY
FORELAND
FORELEG
FORELIMB
FORELOCK
FOREMAN
FOREMANSHIP
FOREMAST
FOREMILK
FOREMOST
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید