fragmentary

fɹægməntɛɹi


فارسی

1 عمومی:: جزء جزء، شكسته‌، (fragmental=) پاره‌ پاره‌، ریز شده‌

شبکه مترجمین ایران


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code