دیکشنری
داستان آبیدیک
framable
fɹæməbəl
فارسی
1
عمومی
::
درست كردنی، ترتیب دادنی، تنظیم كردنی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FRAGMENTARY BURIAL
FRAGMENTATE
FRAGMENTATION
FRAGMENTED INTERNET
FRAGMENTIZE
FRAGRANCE
FRAGRANCE NAME
FRAGRANCE TYPE
FRAGRANT
FRAIDY CAT
FRAIL
FRAIL ELDERLY SYNDROME
FRAILLY
FRAILTY
FRAISE
FRAMABLE
FRAMBOESIA
FRAME
FRAME ANALYSIS
FRAME BREAK
FRAME COLOR
FRAME GROUND
FRAME HOUSE
FRAME IN
FRAME MATERIAL
FRAME OF MIND
FRAME OF REFERENCE
FRAME OUT
FRAME RATE CONVERSION
FRAME UP
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید