دیکشنری
داستان آبیدیک
framentary
fɹe͡imentəɹi
فارسی
1
عمومی
::
تكهتكه، پارهپاره، ناقص، شكسته
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FRAME
FRAME ANALYSIS
FRAME BREAK
FRAME COLOR
FRAME GROUND
FRAME HOUSE
FRAME IN
FRAME MATERIAL
FRAME OF MIND
FRAME OF REFERENCE
FRAME OUT
FRAME RATE CONVERSION
FRAME UP
FRAME WHEEL SIZE
FRAMEABLE
FRAMENTARY
FRAMER
FRAMEWORK
FRAMEWORK AGREEMENT
FRAMEWORK CONVENTION ALLIANCE
FRAMEWORK FOR INSTRUCTIONAL PLANNING
FRAMING
FRAMING (ENFRAMIMG)
FRAMING DEVICE
FRAMING STRATEGIES
FRANC
FRANCE
FRANCHISE
FRANCHISE OWNER
FRANCHISE SYSTEM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید