دیکشنری
داستان آبیدیک
fraught
fɹɔt
فارسی
1
عمومی
::
(adj): پر، ملازم، دارا، بار شده، مملو، همراه
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FRAUD
FRAUD FEATURE BOOSTING MECHANISM
FRAUD INVESTIGATION SERVICE
FRAUD RISK ASSESSMENT
FRAUD RISK FACTORS
FRAUDELENT FINANCIAL REPORTING
FRAUDFUL
FRAUDLESS
FRAUDULENCE
FRAUDULENCY
FRAUDULENT
FRAUDULENT CONTRACT NEGOTIATIONS
FRAUDULENT FINANCIAL REPORTING
FRAUDULENTLY
FRAUDVLENT BANK
FRAUGHT
FRAUGHT WITH
FRAUGHT WITH DANGER
FRAXINELLA
FRAY
FRAYING
FRAZIL CRYSTALS
FRAZIL ICE
FRAZZLE
FRC
FREAK
FREAK OUT
FREAKED
FREAKISH
FREAKISHLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید