دیکشنری
داستان آبیدیک
garner
gɑɹnəɹ
فارسی
1
عمومی
::
انبار كردن، درویدن، انبار، انباشتن، انبار غله
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GARGET
GARGLE
GARGOYLE
GARISH
GARISHLY
GARISHNESS
GARLAND
GARLIC
GARLIC ACID EQUIVALENTS
GARLIC SALT
GARLIC SCAPES
GARLICKY
GARMENT
GARMENT STEAMER TYPE
GARNEFSKI
GARNER
GARNER IN
GARNET
GARNET PAPER
GARNETIFEROUS
GARNIERITE
GARNISH
GARNISH WITH
GARNISHEE
GARNISHER
GARNISHING
GARNISHMENT
GARNITURE
GAROTTE
GARPIKE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید