دیکشنری
داستان آبیدیک
glib
glɪb
فارسی
1
عمومی
::
لاقید، لیز، زبان دار، روان، سلیس، چرب زبان
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GLEEK
GLEEMAN
GLEESOME
GLEET
GLEETY
GLEG
GLEIZATION
GLEN
GLENE
GLENGARRY
GLENOID
GLENOID FOSSA OR CAV
GLEY
GLIADIN
GLIAL CELLS
GLIB
GLIB TONGUED
GLIBLY
GLIBNESS
GLIDE
GLIDE ACROSS
GLIDE AWAY
GLIDER
GLIDINGLY
GLIM
GLIMMER
GLIMMERING
GLIMPSE
GLINT
GLINT WITH
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید