دیکشنری
داستان آبیدیک
glister
glɪstəɹ
فارسی
1
عمومی
::
(glisten) درخشیدن، برق زدن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GLIDE ACROSS
GLIDE AWAY
GLIDER
GLIDINGLY
GLIM
GLIMMER
GLIMMERING
GLIMPSE
GLINT
GLINT WITH
GLIOMA
GLISSADE
GLISSANDO
GLISTEN
GLISTEN WITH
GLISTER
GLISTERING
GLITTER
GLITTER WITH
GLITTERING
GLITTERY
GLOAM
GLOAMING
GLOAT
GLOAT OVER
GLOATINGLY
GLOB
GLOBAL
GLOBAL ADVERTISING
GLOBAL AFFAIRS CANADA
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید