دیکشنری
داستان آبیدیک
governable
gʌvəɹnəbəl
فارسی
1
عمومی
::
قابل حكومت، حكومت پذیر، فرمانبردا، اداره كردنی
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GOUGE OUT
GOUGE OUT OF
GOUGING
GOULASH
GOURD
GOURD BOTTLE
GOURMAND
GOURMET
GOUT
GOUTAL PARIS
GOUTIES
GOUTILY
GOUTINESS
GOUTY
GOVERN
GOVERNABLE
GOVERNANCE
GOVERNANCE COORDINATION CENTRE
GOVERNANCE FRAMEWORK
GOVERNANCE INFRASTRUCTURE
GOVERNANCE TOKEN
GOVERNESS
GOVERNING BODY
GOVERNING EQUATION
GOVERNING INSTRUMENT
GOVERNING LAW
GOVERNMENT
GOVERNMENT ACCOUNTABILITY OFFICE
GOVERNMENT ACTION
GOVERNMENT AGENCY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید