دیکشنری
grist
gɹɪst
فارسی
1
عمومی
::
ارد كردن، جو اسیابی، عمل اسیاب كردن، گندماسیابی
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GRIPE AT
GRIPE SOUL
GRIPER
GRIPES
GRIPPE
GRIPPER
GRIPPING
GRIPSACK
GRIS
GRIS GRIS
GRISAILLE
GRISEOUS
GRISETTE
GRISLY
GRISON
GRIST
GRIST FOR THE MILL
GRISTLE
GRISTLINESS
GRISTLY
GRISTMILL
GRIT
GRIT AND GREASE UNIT
GRIT BLOWER STATION
GRIT MATERIAL
GRIT ONE'S TEETH
GRIT TEETH
GRITH
GRITS
GRITSTONE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید