grotesque


فارسی

1 عمومی:: تناقض‌ دار، بی‌ تناسب‌، غریب‌ و عجیب‌، مضحك‌، زشت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. ludicrous, outlandish, or bizarre: The accident scene became a grotesque sight.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code