دیکشنری
داستان آبیدیک
groundage
gɹa͡ʊndd͡ʒ
فارسی
1
عمومی
::
حقی كه بابت ایستادن كشتی درلنگرگاه گرفته میشو
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GROUND PROXIMITY WARNING SYSTEMS
GROUND RANGE
GROUND RENT
GROUND RULE
GROUND RULES
GROUND SEA
GROUND STATE
GROUND STATE ENERGY
GROUND SUPPORT EQUIPMENT
GROUND SWELL
GROUND TORPEDO
GROUND TRUTH
GROUND TRUTH STATEMENT
GROUND WATER SURFACE
GROUND/FIGURE
GROUNDAGE
GROUNDED
GROUNDED COGNITION
GROUNDED FOUR WIRE SYSTEMS
GROUNDED IN FACT
GROUNDED THEORY
GROUNDER
GROUNDHOG
GROUNDHOG DAY
GROUNDING
GROUNDING SYSTEM
GROUNDING TECHNIQUES
GROUNDLESS
GROUNDLESSLY
GROUNDLESSNESS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید