دیکشنری
داستان آبیدیک
hamatum
hæme͡itəm
فارسی
1
عمومی
::
(تش) استخوان چنگكی ردیف دوم مچ دست پستانداران
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HALTINGLY
HALUCINOGENIC
HALVE
HALVERS
HALVES
HALVING
HALYARD
HAM
HAM FISTED
HAM HANDED
HAM UP
HAMADRYAD
HAMAS
HAMATE
HAMATED
HAMATUM
HAMBURG
HAMBURGER
HAME
HAMIFORM
HAMILTON DEPRESSION INVENTORY
HAMITE
HAMITIC
HAMITO SEMITIC
HAMLET
HAMMER
HAMMER AND SICKLE
HAMMER AND TONGS
HAMMER AT
HAMMER AWAY AT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید