دیکشنری
داستان آبیدیک
heguman
hɛgumən
فارسی
1
عمومی
::
رئیس دیر، پیشوای گروه )دركلیسای خاور(، پیشوا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HEEL RECOVERY
HEEL TAP
HEELER
HEELPIECE
HEELS OVER HEAD
HEELTAP
HEFT
HEFTY
HEGEMON
HEGEMONIC
HEGEMONIC COOPERATION
HEGEMONIC POWER
HEGEMONY
HEGIRA
HEGMONIC
HEGUMAN
HEI
HEIFER
HEIGH
HEIGH HO
HEIGHT
HEIGHT ANOMALY
HEIGHT FOR AGE CURVE
HEIGHT OF PITCH
HEIGHT OF TIDE
HEIGHTEN
HEINOUS
HEINOUSLY
HEINOUSNESS
HEIR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید