دیکشنری
hibernate
ha͡ibəɹne͡it
فارسی
1
عمومی
::
(جش) زمستان را در بیهوشی بسر بردن، بخواب
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HEY
HEY DAY
HEY FOR
HEY PRESTO
HEYDAY
HH
HHG
HHP
HI
HI FI
HIATUS
HIBACHI
HIBERBAL
HIBERNACULUM
HIBERNAL
HIBERNATE
HIBERNATION
HIBERNIAN
HIBERNICISM
HIBISCUS
HIC JACET
HICCOUGH
HICCUP
HICK
HICKEY
HICKMAN
HICKORY
HICKWALL
HID
HIDALGO
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید