دیکشنری
داستان آبیدیک
homogenate
həmɔd͡ʒəne͡it
فارسی
1
عمومی
::
ابگونه یا ماده یك جنس یا یك جور شده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HOMING PIGEON
HOMINID
HOMINOID
HOMINY
HOMINY GRITS
HOMO
HOMO ECONOMICUS
HOMO SAPIAN
HOMOCERCAL
HOMOCHROMATIC
HOMOECIOUS
HOMOEROTIC
HOMOGAMIC
HOMOGAMOUS
HOMOGAMY
HOMOGENATE
HOMOGENEITY
HOMOGENEOUS
HOMOGENEOUS CHARGE
HOMOGENEOUS CONGESTED TRAFFIC
HOMOGENEOUS ISOTROPIC TURBULENCE
HOMOGENEOUS PORTFOLIO
HOMOGENEOUS TIME RESOLVED FLUORESCENCE
HOMOGENEOUS TURBULENCE
HOMOGENEOUS VARIETY
HOMOGENIZATION
HOMOGENIZE
HOMOGENOUS
HOMOGENOUS GROUP
HOMOGENY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید